شهید اندرزگو؛ سایه‌ای که کابوس ساواک و فرماسون‌های رژیم پهلوی شد

آقا جان (آیت الله خامنه‌ای) در دهم مرداد ۱۳۵۹درباره چریک مسمان مبارزی صحبت می کند که احتمالا همه نام او را شنیده ایم اما خیلی با راه و روش زندگی او آشنا نشدیم. آن چریک مسلمان کسی نیست جز شهید سید علی اندرزگو.

در ادامه می فرماید باید هر کدام از ما از این شهید کمتر شناخته شده درس بگیریم. باید اعتراف کنم تا قبل از امروز فقط نام این شهید بزرگوار را شنیده بودم و چیزی درباره مسیر زندگی او نمی دانستم.

Read more

وصیت نامه حامد جوانی: یا حسین، نمی گذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود

حامد جوانی، دل‌باخته‌ی حضرت ابوالفضل(ع)، از همان کودکی شهادتش را شبیه قمر بنی‌هاشم نقاشی کرده بود؛ بی‌دست، بی‌چشم، غرق در عشق و پر از ترکش. در یکی از روزهای داغ اردیبهشت، در دل لاذقیه، محاصره شد و باران گلوله‌ها بدنش را شکافت، اما قامتش، ابوالفضلی ماند.

۲۰ روز در کمای بیمارستان بقیه‌الله، اما مهمانانی آسمانی داشت؛ وقتی سردار سلیمانی بالای سرش آمد، اشک ریخت و گفت: «من برای خودم گریه می‌کنم، نه برای حامد… او به آرزویش رسید، من جا ماندم.» و بعد، با اندوهی پدرانه ادامه داد: «آچار فرانسه‌ام را از دست دادم… حامد همه‌فن‌حریف بود، ستون عملیات‌هایم…» حامد رفت، اما ردِ نگاهش، ردِ ایمانش، در دل‌ها ماندگار شد.

Read more

وصیت نامه قاسم سلیمانی: جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم ها می مانند

شهید قاسم سلیمانی، مردی بود با دستانی خالی و قلبی لبریز از شوق دیدار خدا. او نه در پی نام بود، نه به دنبال نان؛ تمام دارایی‌اش اشک‌هایی بود که برای مظلوم ریخت و گام‌هایی که بر خاک جبهه دوید تا دین بماند و حرم نلرزد.

در وصیت‌نامه‌اش، با چشمانی اشک‌آلود از خدای خود سخن می‌گوید؛ خدایی که چهل سال بر درگاهش ایستاد و تمنای وصال کرد.

او خود را جامانده‌ای از کاروان شهدا می‌داند، اما هر واژه‌ی وصیت‌نامه‌اش، فریادی است از عمق ایمان، عشق، و دلباختگی به حق، به ولایت، به فاطمه و فرزندانش، و به مردی که جانش را فدای جان او کرد: آیت الله خامنه‌ای (رهبر معظم انقلاب).

وصیت‌نامه‌ی او فقط یک وداع نیست؛ بیانیه‌ای است از وفاداری، بصیرت، و تعهد؛ نقشه‌راهی برای مجاهدان، سیاسیون، ملت، علما، و حتی فرزندان شهدا؛ که اگر این خیمه بماند، همه‌ی حرمت‌ها باقی می‌مانند.

Read more